کنایه از سپیدۀ صبح است. (آنندراج) : فیضی عجیب درین گل صبح از صبا رسید بیرون کشیم رخت کدورت صفا رسید. ظهوری (از آنندراج). به دشمن شبیخون زدن عاجزی است گل صبح بر قلب گردون زنیم. صائب (از آنندراج)
کنایه از سپیدۀ صبح است. (آنندراج) : فیضی عجیب درین گل صبح از صبا رسید بیرون کشیم رخت کدورت صفا رسید. ظهوری (از آنندراج). به دشمن شبیخون زدن عاجزی است گل صبح بر قلب گردون زنیم. صائب (از آنندراج)
کنایه از تکۀ ابر. قطعۀ ابر. (آنندراج) (بهار عجم) (غیاث) : چرا خرقه پوشی نزیبد به شاه گل ابر زیباست بر دور ماه. ملاطغرا (از آنندراج). در شفق هر گل ابر آینه خورشید است روی پوشیده و صد جای نمایان شده ست. میرزا طاهر وحید (از آنندراج). قدح کج کرده اشکی زآن بت پنهان شکن دارم گل ابری به مژگان یادگاری زآن چمن دارم. حکیم صاحب (از آنندراج). تازه میگردد ز چشم اشکباری جان ما مجلس ما را گل ابری گلستان میکند. صائب (از آنندراج)
کنایه از تکۀ ابر. قطعۀ ابر. (آنندراج) (بهار عجم) (غیاث) : چرا خرقه پوشی نزیبد به شاه گل ابر زیباست بر دور ماه. ملاطغرا (از آنندراج). در شفق هر گل ابر آینه خورشید است روی پوشیده و صد جای نمایان شده ست. میرزا طاهر وحید (از آنندراج). قدح کج کرده اشکی زآن بت پنهان شکن دارم گل ابری به مژگان یادگاری زآن چمن دارم. حکیم صاحب (از آنندراج). تازه میگردد ز چشم اشکباری جان ما مجلس ما را گل ابری گلستان میکند. صائب (از آنندراج)
یعنی آن چهل صباح که در آن تخمیر طینت آدم شده. (آنندراج). آن چهل صبح که در تخمیر خمیر طینت آدم گذشت. (شرفنامۀ منیری). چهل صبحی که گل آدم تخمیر شده بود. (ناظم الاطباء). مخفف چهل صبح. و به همان معنی. (از آنندراج) : نوروز نوشروانشهی چل صبح و شش روزش رهی جاسوس بختش زآگهی دی علم فردا داشته. خاقانی. چل صبح و هشت خلد به نام محمد است زآن عقل حا و میم برین حال دال یافت. سلمان (از شرفنامه). رجوع به چهل صبح شود
یعنی آن چهل صباح که در آن تخمیر طینت آدم شده. (آنندراج). آن چهل صبح که در تخمیر خمیر طینت آدم گذشت. (شرفنامۀ منیری). چهل صبحی که گل آدم تخمیر شده بود. (ناظم الاطباء). مخفف چهل صبح. و به همان معنی. (از آنندراج) : نوروز نوشروانشهی چل صبح و شش روزش رهی جاسوس بختش زآگهی دی علم فردا داشته. خاقانی. چل صبح و هشت خلد به نام محمد است زآن عقل حا و میم برین حال دال یافت. سلمان (از شرفنامه). رجوع به چهل صبح شود