جدول جو
جدول جو

معنی گل صبح - جستجوی لغت در جدول جو

گل صبح(گُ لِ صُ)
کنایه از سپیدۀ صبح است. (آنندراج) :
فیضی عجیب درین گل صبح از صبا رسید
بیرون کشیم رخت کدورت صفا رسید.
ظهوری (از آنندراج).
به دشمن شبیخون زدن عاجزی است
گل صبح بر قلب گردون زنیم.
صائب (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گل بو
تصویر گل بو
آنکه بوی خوش مانند بوی گل دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از علم صبح
تصویر علم صبح
کنایه از روشنایی صبح
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چهل صبح
تصویر چهل صبح
به عقیدۀ قدما، چهل صباح که در آن تخمیر طینت آدم شده است، چهل صباحی که گل آدم تخمیر شد، چهل صبح یا چهل روز که برای عبادت و ریاضت اختصاص می دهند
فرهنگ فارسی عمید
(چِ هَِ صُ)
رجوع به چل صبح شود
لغت نامه دهخدا
(گُ بَ)
گونۀ گلها، چون: گل سرخ و زرد و جز آن
لغت نامه دهخدا
(هَِ صُ)
صبحگاه. بامداد:
چند پوشاند ز گاه صبح تا هنگام شام
خاک را خورشید صورت گشتن این رنگین روا.
ناصرخسرو (دیوان چ تهران ص 24)
لغت نامه دهخدا
(گُ لِ اَ)
کنایه از تکۀ ابر. قطعۀ ابر. (آنندراج) (بهار عجم) (غیاث) :
چرا خرقه پوشی نزیبد به شاه
گل ابر زیباست بر دور ماه.
ملاطغرا (از آنندراج).
در شفق هر گل ابر آینه خورشید است
روی پوشیده و صد جای نمایان شده ست.
میرزا طاهر وحید (از آنندراج).
قدح کج کرده اشکی زآن بت پنهان شکن دارم
گل ابری به مژگان یادگاری زآن چمن دارم.
حکیم صاحب (از آنندراج).
تازه میگردد ز چشم اشکباری جان ما
مجلس ما را گل ابری گلستان میکند.
صائب (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ صُ)
مکه. (المرصع)
لغت نامه دهخدا
(چِ صُ)
یعنی آن چهل صباح که در آن تخمیر طینت آدم شده. (آنندراج). آن چهل صبح که در تخمیر خمیر طینت آدم گذشت. (شرفنامۀ منیری). چهل صبحی که گل آدم تخمیر شده بود. (ناظم الاطباء). مخفف چهل صبح. و به همان معنی. (از آنندراج) :
نوروز نوشروانشهی چل صبح و شش روزش رهی
جاسوس بختش زآگهی دی علم فردا داشته.
خاقانی.
چل صبح و هشت خلد به نام محمد است
زآن عقل حا و میم برین حال دال یافت.
سلمان (از شرفنامه).
رجوع به چهل صبح شود
لغت نامه دهخدا
چهل صباح که در آن کاری (ریاضت و غیره) انجام دهند، چهل صباح که در آن تخمیر طینت آدم شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گل صنم
تصویر گل صنم
گل زرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گل ابر
تصویر گل ابر
قطعه ابر، تکه ابر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دم صبح
تصویر دم صبح
سپیده دم شبگیر
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه سینه و آغوشش چون گل لطیف و نازک است، کونه گل (مانند گل سرخ و زرد و غیره)
فرهنگ لغت هوشیار
گلوله ای از گل، گل گلوله شده
فرهنگ گویش مازندرانی
زیرگل، وجینی که خاک به پای بوته ریزند
فرهنگ گویش مازندرانی